برای نمایش بزرگ روی عکس
کلیک کنید
این روزها پارو را رها کرده ام
و دراز شده ام کف قایقی معلق ...
که به هیچ کجا نمی رود !!!
مــــــــــــرا که هیچ مقصدی به نامم و هیچ چشمی در انتظارم نیست را ببخش
نفسم
که با بودنم ترافیک کرده ام ...
خـــــــــدایا
من را چه طعمی آفریدی که همه از من زود سیر می شوند؟؟؟
شاید قانون دنیا همین باشد...
من صاحب آرزویی باشم
که شیرنی تعبیرش از آن دیگریست
چه دردناکه وقتی
ناتوان می ایستی در برابر از دست دادن
با ارزش ترین چیز زندگیـــــــت
از یه جایی به بعد دیگه بزرگ نمیشی , پیر میشی
از یه جایی به بعد دیگه خسته نمیشی , می بری!
از یه جایی به بعد هم دیگه تکراری نیستی
زیادی هستی ...
نوشته هایم را میخوانی ...
و
میگویی: چه زیبا !
راستی.. دردهای آدم زیبایی دارد ... ؟!؟!؟!
تعداد صفحات : 7